‌هم‌زمان با برگزاری کنوانسیون ملی حزب دموکرات، بحث انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ در آمریکا مجددا در شبکه‌های اجتماعی میان فارسی‌زبانان بالا گرفته‌ است.

محمدجواد ظریف در جریان رقابت‌های انتخاباتی منجر به رییس‌جمهور شدن مسعود پزشکیان گفت که «فرق می‌کند» چه کسی در پاستور بنشیند. هر چند نهایتا با معرفی کابینه پزشکیان و سخنان او درباره روند انتخاب وزرای پیشنهاد‌ی‌اش، این گزاره تا حد زیادی نقض و روشن شد راهبرد دولت او و انتخاب‌ها و انتصاب‌هایش چیزی جز آن‌ که رهبر جمهوری اسلامی بطلبد نیست و نخواهد بود اما به نظر می‌رسد در نگاه مقام‌های جمهوری‌اسلامی، واقعا «فرق می‌کند» چه کسی در کاخ سفید بنشیند.

انکار عمومی، فعالیت در پشت پرده

مقام‌های جمهوری‌ اسلامی همواره در اظهارات عمومی خود تلاش کرده‌اند هر دو حزب عمده آمریکا را دشمن ایران نشان‌ دهند. در همین راستاست که محمد مرندی، استاد دانشگاه و تحلیل‌گر سیاسی حامی حکومت، تاکید کرد: «دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در فشار حداکثری به ما مشترک‌اند.»

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی نیز بر چنین موضعی، علنا تاکید کرده است.

در زمان انتخاب دونالد ترامپ به‌عنوان رییس‌جمهوری آمریکا، در حالی که بسیاری از تحلیل‌گران و فعالان سیاسی نگران آینده ایران بودند، خامنه‌ای اعلام‌کرد: «نه عزا می‌گیریم، نه شادی می‌کنیم. آن حزب و این حزب، هر کسی آمد فقط شر رساند.»

در پشت صحنه اما شواهد و نشانه‌ها اثبات می‌کنند مقام‌های جمهوری‌ اسلامی بر خلاف ادعای خود در فضای عمومی‌، به‌شدت به انتخابات آمریکا اهمیت می‌دهند.

در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۲۰ در ایالات متحده، دخالت جمهوری اسلامی در انتخابات آمریکا چنان محل بحث بود که حتی در مناظره انتخاباتی نیز جو بایدن و ترامپ مجبور به صحبت در این‌ باره شدند.

یک سال بعد از انتخابات، دولت آمریکا به نام شش هکر و یک شرکت ایرانی دست ‌یافت که در جریان انتخابات با هدف ترساندن رای‌دهندگان، دامن زدن به ناآرامی‌های اجتماعی و ایجاد بی‌اعتمادی نسبت به نهاد انتخابات در آمریکا فعالیت می‌کردند.

حالا نیز در انتخابات پیش روی ریاست‌جمهوری آمریکا، دخالت‌های مرتبط با جمهوری اسلامی دوباره خبرساز شده است.

در پی موجی از اقدامات مجازی و سایبری، اف‌بی‌آی، جمهوری‌اسلامی را مسئول اقدامات رو به افزایش اخیر از جمله هک مکاتبات و اسناد ستادهای انتخاباتی ترامپ و بایدن-هریس معرفی کرده است.

برای خامنه‌ای و پزشکیان ، کامالا هریس می‌تواند راحت‌تر کاهش فشارها را ممکن کند

چشم ایرانیان به ایالت‌های چرخشی

در جامعه ایران، به طور خاص شهروندان عادی تا سال‌های متمادی وقتی سخن از آمریکا به میان می‌آمد، کمتر تفاوت عمده‌ای میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها قائل بودند اما در دو دوره اخیر انتخابات آمریکا، ایرانیان آن‌چنان به این دو حزب سیاسی توجه و بعضا تعصب دارند که انتخابات ایالات متحده به بحث داغ شبکه‌های اجتماعی بدل شده ‌است.

در انتخابات ۲۰۲۰، آش چنان شور شد که کاربری به کنایه نوشت: «آن‌قدر که مردم ایران پیگیر آرای ایالت ویسکانسین هستند، خود آمریکایی‌ها نیستند.»

شاید بتوان گفت حساسیت افکار عمومی ایرانیان نسبت به دوگانه احزاب غالب آمریکا، از زمان به قدرت رسیدن ترامپ بیشتر از پیش برانگیخته شد.

اولین جرقه دوگانه‌سازی میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواه‌ها برای ایرانیان در نامه ۳۰ فعال سیاسی ایرانی و درخواست آنان برای تشدید تحریم‌ها علیه سپاه پاسداران و خامنه‌ای زده‌ شد. نامه‌ای خطاب به ترامپ، در فاصله‌ای کوتاه پس از زمان انتخاب او به‌عنوان رییس‌جمهوری ایالات متحده.

این نامه با واکنش‌های گسترده‌ای در داخل و خارج از کشور مواجه شد. بسیاری از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب این نامه را سخیف، خائنانه، ضد ملی و در راستای کمک به جریان «دلواپس داخلی» خواندند.

دلواپس، در آن‌زمان به جریان تندروی حامی حکومت، به‌ویژه جبهه پایداری اطلاق می‌شد.

در آن دوران شکاف دولت-ملت در ایران تا حد فعلی عمیق نشده بود و برجام امید به بهبود را در قلب بخشی از جامعه زنده کرده‌ بود. با روی کار آمدن ترامپ و احتمال خروج او از برجام همه این امیدها ناامید می‌شد. هنوز کشتار مردم معترض و مخالف حکومت در اعتراضات سراسری دی‌ ماه ۹۶ و آبان‌ ۹۸ رخ نداده‌ و جامعه از اصلاح‌طلبان و حسن روحانی قطع امید نکرده بود.

طبیعی بود که نامه ۳۰ فعال سیاسی ایرانی به ترامپ و درخواست تشدید تحریم‌ها از نگاه جریان‌های امیدوار به تغییر جمهوری اسلامی مورد قبول نیفتد.

ترامپ، فشار حداکثری، قاسم سلیمانی و چند داستان دیگر

ترامپ با رسیدن به کاخ سفید وعده داده‌ بود آمریکا را از برجام خارج کرده و توافقی با ایران امضا خواهد کرد که «هم برای ایران خوب باشد و هم آمریکا».

او از برجام خارج شد اما فرصت امضای توافق جدیدی را نیافت.

ترامپ سیاست فشار حداکثری علیه تهران را به‌کار گرفت و با ایجاد یک اتحاد عربی در مقابل جمهوری اسلامی و تحریم خریداران نفت ، تلاش می‌کرد ایران را به گوشه رینگ برده و پای میز مذاکره بنشاند.

سیاست او برای پیشبرد عادی‌سازی روابط با اسرائیل در منطقه نیز به شکل دیگری منافع و جایگاه جمهوری اسلامی را تضعیف می‌کرد.

این سیاست‌ها موجب اوج‌گیری تنش‌ها میان دو کشور و درگیری‌های شدیدتر نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی با آمریکا در منطقه شد. حمله گسترده نیروهای مقاومت نیابتی جمهوری اسلامی به آرامکو، صادرات انرژی در عربستان سعودی را چند روزی مختل کرد و متقابلا کشتن قاسم سلیمانی در عراق، به افزایش تنش‌ها منجر شد. از سویی نیز گزارش‌ها حاکی از آن بود که فشار اقتصادی به تهران، نیروهای نیابتی و تحرکات نظامی آنان را در منطقه کاهش و تحت تاثیر قرار داد.

این وقایع در کنار سرخوردگی و خشم اجتماعی ناشی از سرکوب‌های خونین دی‌ ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و همچنین تعمیق شکاف دولت-ملت در ایران، نگاه بخش مهمی از جامعه و فعالان سیاسی ایرانی را بیش از پیش به سوی انتخابات آمریکا چرخاند و حساسیت آن‌ها را افزایش داد.

جمهوری اسلامی که از تنگنای اقتصادی حاصل از سیاست فشار حداکثری ترامپ به ستوه آمد، ترجیح ‌داد با روی کار آمدن یک دولت دموکرات و اهل سازش، روزنه‌ای برای تنفس خود بیابد.

در سوی دیگر، جامعه سرخورده و جان‌به‌لب شده تصور کرد با انتخاب دوباره ترامپ و ادامه فشارهای او، روند براندازی و سقوط جمهوری اسلامی تسهیل خواهد شد.

کاهش فشارها بر جمهوری اسلامی در دوره بایدن ایرانیان را به یاد عدم همراهی اوباما در سال ۸۸ انداخت

بایدن، «زن، زندگی، آزادی» و دوباره انتخابات آمریکا

با پیروزی بایدن، فضا برای تنفس و متعاقبا تحرکات و تهدیدهای جمهوری اسلامی بازتر شد.

خامنه‌ای و سپاه پول‌های بلوکه‌شده خود را پس گرفتند و فضا برای تقویت نیروهای نیابتی و گسترش نفوذ منطقه‌ای حکومت دوباره فراهم شد.

تقویت دستگاه سرکوب و گذار و بازتنظیم درونی جمهوری اسلامی با پروژه موسوم به «خالص‌سازی» از طریق انتخابات مهندسی شده و پیروزی ابراهیم رئیسی کلید خورد.

در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ و جنبش «زن، زندگی، آزادی» نیز سیاست یک بام و دو هوای دموکرات‌های حاکم در آمریکا در قبال معترضان ایرانی و مماشات با حکومت، دوباره یادآور سکوت باراک اوباما، رییس‌جمهوری اسبق آمریکا در سال ۸۸ بود؛ جایی که مردم فریاد زده بودند: «اوباما، اوباما/ یا با اونا یا با ما».

همین روند و رفتار کاخ سفید، بسیاری از نیروهای اپوزیسیون و مردم مخالف حکومت را از حزب دموکرات دور و به ترامپ نزدیک‌‌تر و امیدوار کرد.

حامیان ترامپ و مدافعان هریس چه می‌گویند

با نگاهی کلی به آرایش سیاسی گروه‌ها و اقشار مختلف مردم پیرامون دوگانه هریس- ترامپ، می‌توان دریافت که نیروهای راست‌گرا و ملی‌گرای ایرانی اغلب هوادار ترامپ و جریان چپ‌گرا و نهادگرا عمدتا حامی هریس هستند.

اما این دسته‌بندی در میان نیروها و تحلیل‌گران سیاسی کمی متفاوت است.

در حال حاضر، شاید بتوان گفت از میان سیاستمداران درون حکومت، تنها گروه علاقه‌مند بازگشت ترامپ، جریان نزدیک به پایداری و طیف سعید جلیلی است. این جریان همواره با تعامل و مذاکره با غرب و ارتباط با جهان زاویه داشته و در وضعیت فعلی که بیت خامنه‌ای، سپاه پاسداران و اصلاح‌طلبان و جریان محمدباقر قالیباف به اتحادی عاطفی-تاکتیکی رسیده‌اند، دست خود را از قدرت کوتاه می‌بیند و علاقه‌مند به تضعیف این اتحاد از طریق فشار خارجی به دولت پزشکیان است.

با روی کار آمدن کامالا هریس، شانس یک توافق محدود با آمریکا تا حدودی افزایش می‌یابد اما با حضور دوباره ترامپ در کاخ سفید این احتمال بسیار پایین و ثمره آن در خوشبینانه‌ترین احتمالا توافقی اجباری و از موضع ضعف با آمریکا خواهد بود.

بنابراین، روشن است که هسته سخت حکومت و اصلاح‌طلبان تمایلی به حضور ترامپ در کاخ سفید ندارند.

در میان مخالفان حکومت نیز نیروهای سیاسی قائل به براندازی بدون قید و شرط جمهوری اسلامی که نظرسنجی‌های مستقل سال‌های اخیر و محتوای فارسی رسانه‌های اجتماعی حاکی از افزایش تعداد آن‌هاست ، حضور ترامپ، تحریم‌های تازه و فشار اقتصادی مضاعف به جمهوری اسلامی را عامل تضعیف دستگاه سرکوب و افزایش خشم اجتماعی می‌دانند که منجر به انقلاب یا فروپاشی سیاسی خواهد شد.

از سوی دیگر اما گروهی از نیروهای سیاسی تحول‌خواه، گذارطلب و دموکراسی‌خواه معتقدند تحریم‌ها طبقه متوسط را بیش از پیش حذف و نابود می‌کند و متعاقبا فشار کشنده اقتصادی، امکان اولویت‌یابی ارزش‌های اجتماعی و سیاسی نظیر دموکراسی، نهادهای مدنی و فرهنگی را لغو کرده و در آن صورت انقلاب یا فروپاشی نظام دیکتاتوری و اقتدارگرا، منجر به بازتولید یک دیکتاتوری تازه یا جنگ داخلی خواهد شد.

هر چند مشخص نیست چنین فرضی چه‌قدر متناظر با واقعیت است و تا چه میزان برای تحلیل مسیر اعتراض و براندازی در ایران دقیق خواهد بود؛ چه‌ آن که به‌رغم تضعیف طبقه متوسط در سال‌های اخیر، شعارها و گفتمان دموکراسی‌خواهی همواره از محورهای اعتراضات در ایران بوده است.

برای ایرانیان بیش از پاستور فرق می‌کند که چه کسی در کاخ سفید بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشیند

انسداد سیاسی؛ کسی غالب نیست

آن چه در ایران و زیر پرچم جمهوری‌اسلامی می‌گذرد، معنای تام و تمام انسداد سیاسی است. در چنین شرایطی، عملا امکان تغییر و بهبود از جانب یک جریان قدرتمند یا غالب مسدود شده و هر راه‌حلی به بن‌بست می‌رسد.

بنابراین، نه تجربه «اصلاحات گام به گام» یا اخیرا «اصلاحات از بالا» (حتی به فرض صادقانه بودن ادعای اصلاح‌طلبان) ثمربخش خواهد بود نه امکان ایجاد نهادهای مدنی و ارتقای فرهنگی و بسط دموکراسی مهیا می‌شود و نه حامیان براندازی بی‌قید و شرط می‌توانند تضمین کنند که گزینه جایگزینی جمهوری اسلامی لزوما حکومتی پای‌بند به جمهوری و دموکراسی خواهد بود.

در این وضعیت، ناظران و تحلیل‌گران نیز هیچ پیش‌بینی قابل اعتنایی نمی‌توانند داشته باشند.

با ‌این حال تنها می‌توان از یک گزاره مطمئن بود: «فرق می‌کند چه کسی در کاخ سفید بنشیند.»

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

جهان‌نما
خبرها
جهان‌نما
خبرها

شنیداری

پادکست‌ها